چه کاشته ام که تنهایی، درو می کنم؟!
به گمانم، صبوری!
سرانجام کار را به خدا که بسپاری، صبور خواهی شد؛
صبور که شدی، ساکت!
و سکوت، تو را تنها خواهد کرد؛
زبان سکوت، سخت ترین زبان تفهیم دنیاست!
گابریل گارسیا مارکز، در روز پنجشنبه 17 آوریل 2014 (28 فروردین 1393)، در 87 سالگی، در مکزیکو سیتی درگذشت.
دو سال پیش از مرگ، برادر گابریل گارسیا مارکز اعلام کرد او از بیماری فراموشی (دمانس) رنج می برد و دیگر نمینویسد.
جسد وی فردای آن روز در روز آدینه در مکزیکوسیتی سوزانده شد، بخشی از خاکستر جسد وی به کلمبیا، زادگاهش منتقل شد.
• خوان مانوئل سانتوس، رئیس جمهوری کلمبیا در تجلیل از گابریل گارسیا مارکز در توییتر خود نوشت: «هزارسال تنهایی و غم، به خاطر مرگ بزرگ ترین کلمبیایی در سراسر تاریخ»
رئیس جمهوری کلمبیا همچنین در یک سخنرانی تلویزیونی فرمان سه روز عزای عمومی داد.
پرچم های این کشور نیز در این سه روز نیمه افراشته خواهند بود.
• انریکه پنیا نیتو، رئیس جمهوری مکزیک، در توییتر خود نوشت: «گابریل گارسیا مارکز، در کلمبیا به دنیا آمد؛ اما او ده ها سال متوالی مکزیک را به عنوان میهن اش برگزید و زندگی ما را پربارتر کرد.»
• باراک اوباما، رییس جمهور ایالات متحده: «با مرگ او جهان یکی از آینده نگران بزرگ خود را از دست داد. او از دوران کودکی من تاکنون یکی از محبوب ترین نویسندگان برایم بوده است.»
• بیل کلینتون: «افتخار میکنم که بیش از 20 سال با او دوستی داشتم و ذهن درخشان گابریل گارسیا مارکز و قلب بزرگ او را می شناختم.»
• ژوزه مانوئل باروزو، رئیس کمیسیون اتحادیه اروپا: «گابریل گارسیا مارکز صدای آمریکای جنوبی بود که به صدای جهان ما تبدیل شد.»
• شکیرا، ترانهسرا، رقصنده و خواننده بزرگ پاپ کلمبیایی: «سخت است؛ به تو بدرود گفتن سخت است. تو بخشنده بودی و همه چیز به ما بخشیدی.»
• جیمز فرانکو، هنرپیشه 35 ساله آمریکایی در توییتر خود نوشت: «"صد سال تنهایی" گابریل گارسیا مارکز، هرگز آن را فراموش نخواهیم کرد.»
• میا فارو، هنرپیشه 69 ساله آمریکایی در توییتر با نوشته ی: « در صلح بیارام ! » اندوه خود را بیان داشت.
• رُز مکگوآن، هنرپیشه ی 40 ساله آمریکایی در توییتر نوشت: «واژه های او مرا به مکان های جادویی کشاند.»
• خوآنِس خواننده 41 ساله کلمبیایی در توییتر نوشت: که "بزرگترین" رفت. ولی یک اسطوره ی جاودان بر جای ماند.
• ایزابل آلنده، نویسنده اهل شیلی: «او مهم ترین نویسنده آمریکای جنوبی در سراسر تاریخ بود.
تقدیم گل، تقدیم زیبایی است؛
عمر گل، کوتاه است؛
پس به زیبایی خود افتخار نکن!
قدرت بذر، چیز دیگری است؛
بذر باش تا گلبرگ!
زیبایی خلق کن؛
تماشاگه زیبایی شدن، تصمیم تو نیست!
من، سرمایه دارم؛
تو نیز سرمایه داری؛
سرمایه ی من، یک قلم و برگی کاغذ است؛
سرمایه ی تو، مشتی عدد و رقم؛
تو، محدودی!
محدود به صفر تا نه!
من نیز محدودم؛
محدود به الف تا ی!
تفاوت، در خلق است؛
آنچه تو خلق می کنی، نشانگر ارزش است و آنچه من خلق می کنم، خود ارزش!
ارزش، به داشتن نیست؛
به کاشتن است!
این که چه می شود، اهمیتی ندارد؛
این که چگونه، چه می شود، حائز اهمیتی شگرف است!
پاسخ به پرسش دوم، یافتن حل معمای آفرینش است.
هر قفل، کلیدی دارد؛
تمام کلیدها، در صندوقچه ی خداست!
اگر قفلی باز نمی شود، کلیدش را از کس دیگری خواسته ای!
بیراهه رفته ای...
شانه هایم درد می کند؛
کوله بار سنگینی را به دوش کشیده ام؛
کوله باری به سنگینی تجربه ی یک عمر زندگی!
کوله بارم را که زمین بگذارم، وارد زندگی جدیدی خواهم شد؛
زندگی جدید، با کوله بارهای جدید!
بیچاره شانه های من...
آهسته قدم بردار و متدبر!
به مقصد خواهی رسید، زودتر از رهگذر تند و بی تصمیم!
قطرات مصمم، سنگ های مستحکم را سوراخ می کنند.
اخوان ثالث، توانایی خاصی در زمینه ی شعر " کلاسیک فارسی " داشت؛
به تدریج، به " شعر نو " تغییر گرایش داد. البته، هم در زمینه ی شعر کلاسیک و هم در زمینه ی شعر نو، اشعار ماندگاری از او، بر جای مانده است؛
اخوان، دستی بر نوازندگی تار نیز، داشت و مقام های موسیقی ایرانی را به خوبی می شناخت.
همچون شاعران دیگر این مرز و بوم، او نیز تخلصی برای خویش برگزید و خود را با نام " م. امید " به مخاطب معرفی نمود.
به علت لحن سیاسی و کوبنده ی خود که باعث ناخشنودی سیاستمداران شده بود، چندین بار به زندان افتاد و یک بار نیز به محلی در حومه ی " کاشان " تبعید شد.
مهدی اخوان ثالث، در سال 1329، با دخترعموی خود، به نام " ایران " ( یا همان خدیجه ی اخوان ثالث)، ازدواج کرد.
که حاصل این ازدواج، شش فرزند، به نام های " لاله، لولی، تنسگل، توس، زردشت و مزدک علی " بود.
در سال 1333، برای دومین بار و به اتهام سیاسی بودن، به زندان افتاد.
این بار، پس از آزادی از زندان و در سال 1336، در رادیو مشغول به کار شد و پس از مدتی به تلویزیون " خوزستان " منتقل گشت.
تا سال 1353، در خوزستان بود.
سپس او را از تلویزیون خوزستان، به " رادیو و تلویزیون ملی ایران " منتقل کردند.
عشق، خواندن نانوشته هاست؛
شنیدن ناگفته ها!
عشق، نوشیدن تلخ ترین شراب ها و دست بردن به جام معشوق است؛
عشق، به جان خریدن ناشدنی هاست که سرانجامی به زیبایی لبخند دارد!
عشق، تاختن در سرزمینی بی مرز و اقامت در بی چراغ ترین خیمه گاه است؛
عشق، زیبا دیدن زشت ترین صورت هاست!
عشوه شتری که میگن اینه ها :))
لامصب دل آدمو میبره !
صرفا جهت آب انداختن دهان شما !
عزیزم غصه نخور دفه بعد از ما هم عکس میگیرن !
وقتی شما آشغال هاتون رو بر ندارین
اینا برش میدارن …
یاد و خاطر ویندوز 98 بخیر !
سلام دوستان !
بدون شرح
زدم به سیم آخر !
به این میگن دلمه ^.^
ترجمه خودمونی :
هوووش یواشتر حیوون
نکنه میخوای بکشیمون !؟
سیستم عصبی انسان
خلاقیت در ساخت دوش !
سلسله مراتب نیاز در عصر دیجیتال !
همینطور که نشستین یه فاتحه نثار روح این احمق هم بکنین !
بازم شلعه از کُنده بلند میشه !
بر لب آبشار بشین و گذر عمر ببین !
گشمو ببینم واسه خودمه همش
عکس دسته جمعی نوستالژی همه ما !
پزستارهای چینی با این حرکت تمرین لبخند میکنند !
چه جوری میشه آخه !؟
مگه آفتابه است که همینجوری انداختینش اون بالا !؟
سلام دوستان خوبم !
به این میگن سلف سرویس !
بازم مرام سگ !
یک پرش معمولی در … !
خدایا اینا حالشون خیلی بده ! یه رحمی بکن
خلاقیت جالب برای جدول ضرب
شکار لحظه ها
یکی از حرکتهای قهرمانانه که متاسفانه همیشه کسی اون رو نمیبینه !
ماشین عروس ! ^.^
و باز هم گوجه سبز !
تست کنید ببینید خوشگلید یا نه !؟
شرح کامل در عکس !
تیشرتی که پوشیدنش برای هر مهندس کامپیوتر واجب است !
جیش صبحگاهی !
در ژاپن:
“اتفاقی خوردم به دوچرخه تون?افتاد زنگش شکست؛ خیلی متاسفم. پول خرید زنگ رو گذاشتم”
اصلا لامصب عین ایران!
دچار مریضی خود شوری شده !
چرا شیشه پنجره ی اتومبیل نقطه های مشکی دارد؟
معرفی ساعت هوشمند تایمکس؛ مجهز به GPS و عمر باتری 25 روزه
پایان همکاری 13 ساله ویل فرل و آدام مک کی
اسلحه انحصاری بازی Destiny 2 به واسطه یک باگ در دسترس تمام بازیک
سایت ماه اسکین طراح قالب وبلاگ رایگان با امکانات عالی