اگر خداوند برای لحظه ای فراموش میکرد که من عروسکی کهنه ام و تکه کوچکی از زندگی به من ارزانی میداشت ، احتمالا همه آنچه را که به فکرم میرسید نمیگفتم بلکه به همه ی چیزهایی که میگفتم فکر میکردم.کمتر میخوابیدم و بیشتر رویا میدیدم چون میدانستم هر دقیقه ای که چشممان را بر هم میگذاریم شصت ثانیه ی نو را از دست میدهیم.هنگامی که دیگران می ایستند راه میرفتم و هنگامی که دیگران میخوابیدند بیدار میماندم.هنگامی که دیگران صحبت میکردند گوش میدادم و از خوردن یک بستنی شکلاتی چه لذتی که نمیبردم.کینه ها و نفرت هایم را روی تکه ای یخ مینوشتم و زیر نور آفتاب دراز میکشیدم. ♦♦♦ ♦♦♦ ♦♦♦ ♦♦♦ ♦♦♦قدرت ، جاذبه مرد و جاذبه ، قدرت زن است ! ♦♦♦ ♦♦♦ ♦♦♦ ♦♦♦ ♦♦♦انسان تا وقتی فکر میکند نارس است ، به رشد و کمال خود ادامه میدهد و به محض آنکه گمان کرد رسیده شده است دچار آفت میشود ! ♦♦♦ ♦♦♦ ♦♦♦ ♦♦♦ ♦♦♦طولانی ترین سفرها نیز ی; روز با گامی کوچ; آغاز میشوند ! ♦♦♦ ♦♦♦ ♦♦♦ ♦♦♦ ♦♦♦به خاطر چیزهایی که در زندگیَت تمام شده اند گریه نکن بلکه خوشحال باش که د زندگیَت اتفاق افتاده اند ! ♦♦♦ ♦♦♦ ♦♦♦ ♦♦♦ ♦♦♦ چشم پوشی از حقایق آنها را تغییر نمی دهد. ♦♦♦ ♦♦♦ ♦♦♦ ♦♦♦ ♦♦♦تصمیمات کوچک را باید با مغز گرفت و تصمیمات بزرگ را با قلب. ♦♦♦ ♦♦♦ ♦♦♦ ♦♦♦ ♦♦♦
مقدمه:امام علی بن موسیالرضا (علیه السلام) هشتمین امام شیعیان از سلاله پاک رسول خدا و هشتمین جانشین پیامبر مکرم اسلام میباشند. ایشان در سن 35 سالگی عهدهدار مسئولیت امامت و رهبری شیعیان گردیدند و حیات ایشان مقارن بود با خلافت خلفای عباسی که سختیها و رنج بسیاری را بر امام رواداشتند و سر انجام مأمون عباسی ایشان را در سن 55 سالگی به شهادت رساند. در این نوشته به طور خلاصه، بعضی از ابعاد زندگانی آن حضرت را بررسی مینماییم. نام، لقب و کنیه امام:نام مبارک ایشان علی و کنیه آن حضرت ابوالحسن و مشهورترین لقب ایشان "رضا" به معنای "خشنودی" میباشد. امام محمد تقی (علیه السلام) امام نهم و فرزند ایشان سبب نامیده شدن آن حضرت به این لقب را اینگونه نقل میفرمایند: "خداوند او را رضا لقب نهاد زیرا خداوند در آسمان و رسول خدا و ائمه اطهار در زمین از او خشنود بودهاند و ایشان را برای امامت پسندیدهاند و همینطور (به خاطر خلق و خوی نیکوی امام) هم دوستان و نزدیکان و هم دشمنان از ایشان راضی و خشنود بودند."یکی از القاب مشهور حضرت "عالم آل محمد" است. این لقب نشانگر ظهور علم و دانش ایشان میباشد. جلسات مناظره متعددی که امام با دانشمندان بزرگ عصر خویش، بویژه علمای ادیان مختلف انجام داد و در همه آنها با سربلندی تمام بیرون آمد دلیل کوچکی بر این سخن است، که قسمتی از این مناظرات در بخش "جنبه علمی امام" آمده است. این توانایی و برتری امام، در تسلط بر علوم یکی از دلایل امامت ایشان میباشد و با تأمل در سخنان امام در این مناظرات، کاملاً این مطلب روشن میگردد که این علوم جز از یک منبع وابسته به الهام و وحی نمیتواند سرچشمه گرفته باشد. پدر و مادر امام:پدر بزرگوار ایشان امام موسی کاظم (علیه السلام) پیشوای هفتم شیعیان بودند که در سال 183 ه.ق. به دست هارون عباسی به شهادت رسیدند و مادر گرامیشان "نجمه" نام داشت. تولد امام:حضرت رضا (علیه السلام) در یازدهم ذیقعدة الحرام سال 148 هجری در مدینه منوره دیده به جهان گشودند. از قول مادر ایشان نقل شده است که: "هنگامیکه به حضرتش حامله شدم به هیچ وجه ثقل حمل را در خود حس نمیکردم و وقتی به خواب میرفتم، صدای تسبیح و تمجید حق تعالی و ذکر "لاالهالاالله" را از شکم خود میشنیدم، اما چون بیدار میشدم دیگر صدایی بگوش نمیرسید. هنگامیکه وضع حمل انجام شد، نوزاد دو دستش را به زمین نهاد و سرش را به سوی آسمان بلند کرد و لبانش را تکان میداد؛ گویی چیزی میگفت."(2) نظیر این واقعه، هنگام تولد دیگر ائمه و بعضی از پیامبران الهی نیز نقل شده است، از جمله حضرت عیسی که به اراده الهی در اوان تولد، در گهواره لب به سخن گشوده و با مردم سخن گفتند که شرح این ماجرا در قرآن کریم آمده است.(3) زندگی امام در مدینه:حضرت رضا (علیه السلام) تا قبل از هجرت به مرو در مدینه زادگاهشان، ساکن بودند و در آنجا در جوار مدفن پاک رسول خدا و اجداد طاهرینشان به هدایت مردم و تبیین معارف دینی و سیره نبوی میپرداختند. مردم مدینه نیز بسیار امام را دوست میداشتند و به ایشان همچون پدری مهربان مینگریستند. تا قبل از این سفر، با اینکه امام بیشتر سالهای عمرش را در مدینه گذرانده بود، اما در سراسر مملکت اسلامی پیروان بسیاری داشت که گوش به فرمان اوامر امام بودند. امام در گفتگویی که با مأمون درباره ولایت عهدی داشتند، در این باره این گونه میفرمایند: "همانا ولایت عهدی هیچ امتیازی را بر من نیفزود. هنگامی که من در مدینه بودم فرمان من در شرق و غرب نافذ بود و اگر از کوچههای شهر مدینه عبور میکردم، عزیرتر از من کسی نبود. مردم پیوسته حاجاتشان را نزد من میآوردند و کسی نبود که بتوانم نیاز او را برآورده سازم مگر اینکه این کار را انجام میدادم و مردم به چشم عزیز و بزرگ خویش، به من مىنگریستند."
این مدرسه که کوچک ترین مدرسه دنیا لقب گرفته، توجه رسانه های جهان را به خود جلب کرده است و به همت شعرانی اکنون امکاناتی از سوی مسئولان ذیربط در ایران به آن مدرسه و روستای کالو (از جمله آب لوله کشی، رایانه، کتابخانه و میز و نیمکت) اختصاص پیدا کرده است. از طریق همین وبلاگ بود که ایرانیان و حتی سازمان یونسکو، با این مدرسه آشنا شده اند. مدیر آموزش و پرورش منطقه رایانه خودش را برای این مدرسه فرستاده است و ایرانیانی از آمریکا برای این مدرسه هدیه فرستاده اند، یک مدرس ایرانی در آلمان نوشته های او را به زبان آلمانی برای کلاسش ترجمه می کند و این معلم از سوی روزنامه همشهری به عنوان یکی از7 قهرمان اجتماعی کشور در سال 86 شناخته شده است. محتوای وبلاگ شعرانی نه گلایه از کمبود امکانات و نه اعتراض و شکایت از زمین و زمان، بلکه روایت جاری زندگی و مشق زیستن و عشق آموختن و یاد دادن در هر شرایطی و نگاهی جدید به دنیا و مسائل اجتماعی است. «شعرانی معلم مدرسه ای کوچک به عظمت تمام دنیا و معلمی جوان که نه تنها معلم کودکان خردسال مدرسه اش بلکه معلم همه آن هایی است که دوست دارند رسم عاشقی بیاموزند.»؛ «او به حمیده، پریسا، حسین و مهدی می آموزد که در عبور از روزهای سخت این آدم های سخت هستند که می مانند نه روزهای سخت»؛ شعرانی این سرباز معلم درس مهربانی، محبت، امید، عشق به زندگی، پیشرفت و دوست داشتن را به دانش آموزانش می آموزد؛ «این جا مهربانی بر دل ها حکمرانی می کند و زندگی با همه فرازها و فرودهایش جاری است» داستان مدرسه کالو شاید حتی از داستان «خانه دوست کجاست» کیارستمی کشش بیشتری برای ساخت یک فیلم جهانی داشته باشد.