تربیت کردن به کودک می گوید که چقدر مراقب او هستید و به کارهایی که می کند و رفتاری که دارد توجه دارید. تربیت کردن و وادار ساختن کودک به قبول مقررات نوعی ابراز عشق و محبت تلقی می شود. هر کودک معمولی فقدان تربیت را دلیل بر بی علاقگی شما نسبت به خود می داند اما تاکید بر تربیت از نظر کودک مبین عشق و علاقه شما است. به طور کلی پاداش در تربیت کودک نقش موثرتری را نسبت به تنبیه ایفا می کند. اما بهتر است این پاداش شامل احساسات و عواطف شما در مقابل رفتار کودک باشد نه جایزه مادی . زیرا اگر به جای تائید کردن رفتار او با عکس العمل های خود به او جایزه بدهید او را از تشخیص احساسات انسانی و اهمیت آن و رضایتی که از داشتن رابطه ای نزدیک و ارضاء کننده به انسان دست می دهد محروم کرده اید. اگر برای تائید رفتار کودک خود دائما به او جایزه بدهید او را به داشتن هر چه بیشتر اشیاء علاقمند می کنید. واضح است دلیل این امر این است که او هر روز چیز های بیشتری می خواهد تا احساس کند که هنوز دوستش دارید. هیچ کودکی با میل بسیار به داشتن اشیاء به دنیا نمی آید، او را این طور بار می آورند، در عین حال اگر او را به عنوان تنبیه در مقابل اعمال ناشایست از اسباب بازی هایش محروم کنید ارزش آن اشیاء را بالا برده اید و اهمیت ارزش های انسانی را در مقابل رفتار او کوچک کرده اید. از دست دادن اسباب بازی با محروم شدن از عشق و محبت معادل می شود، از طرف دیگر صاحب شی ء شدن با دوست داشته شدن معادل می شود. همچنین او برای انجام هر کاری تقاضای جایزه می کند و در مدرسه هم انگیزه ای برای درس خواندن نشان نمی دهد مگر آنکه والدین به او قول دهند که چیزی در مقابل رفتار شایسته اش به او خواوهند داد. این طور به نظر می رسد که این دسته از کودکان هیچ گاه از کاری که می کنند لذت نمی برند زیرا یاد گرفته اند که اعمال خود را با ارزش اشیاء بسنجند.برای والدین هیچ کاری پسندیده تر از این نیست که ارزش روابط انسانی را به کودک بیاموزند، بدون توجه به اینکه چه کاری در این دنیا کرده اند. هیچ کاری با ارزش تر از این نیست که به فرزندمان عشق و محبت و احترام را بشناسانیم تا برای سایر انسان ها ارزش قائل باشند این روش اثر بسیار زیادی در زندگی اجتماعی شخص دارد زیرا او خواستن اشیاء را نشانه موفقیت، پیشرفت و عشق می داند. این اثر به طماع شدن و مادی شدن و تقاضای بیش از حد می انجامد. اما استفاده از عشق و محبت به عنوان جایزه به کودک می آموزد که جایزه اصلی در روابط بین انسان ها نهفته است. برای والدین هیچ کاری پسندیده تر از این نیست که ارزش روابط انسانی را به کودک بیاموزند، هیچ کاری با ارزش تر از این نیست که به فرزندمان عشق و محبت و احترام را بشناسانیم تا برای سایر انسان ها ارزش قائل باشند.
تاریخ : دوشنبه 93/5/13 | 9:2 عصر | نویسنده : mohamad davodi | نظرات ()
اگر قصد دارید تا مقایسه ای بین دو اسمارت فون قدرتمند Galaxy S5 و یا Xperia Z2 داشته باشید،با اورژانس فناوری اطلاعات همراه شوید :ابتدا با بیان ویژگی های اکسپریا Z2 شروع می کنیم.این محصول روز گذشته ساعت 11 صبح به وقت تهران رونمایی شد : ابعاد : 146.8 در 73.3 در 8.2 میلی متر – جنس بدنه از شیشه نمایشگر : 5.2 اینچ با رزولوشن 1080 در 1920 از نوع IPS و چگالی 424 پیکسل بر اینچ – 16 میلیون رنگ – چند لمسی سخت افزار : پردازشگر چهار هسته ای با سرعت 2300 مگاهرتز حافظه ها : سه گیگابایت رم – حافظه داخلی 16 گیگابایت دوربین : 20.7 مگاپیکسل با قابلیت ضبط فیلم های فوق اچ دی (4K) با سرعت 30 فریم در ثانیه – دوربین ثانویه 2.2 مگاپیکسلی باتری : 3200 میلیآمپری – 13 ساعت مکالمه مداوم ارتباطات : NFC – GPS – Wi-Fi – نسل چهارم تلفنهای همراه – بلوتوث نسخه 4 سایر قابلیت ها : ضد آب و گرد و غبار – حسگر مجاورتی – حسگر نور – شتاب سنج قیمت : در حدود 600 یوروو در ادامه به بررسی ویژگی های Galaxy S5 می رسیم که 12 ساعت بعد یعنی ساعت 11 شب گذشته به وقت تهران خودنمایی کرد : ابعاد : 142 در 72.5 در 8.1 میلی متر نمایشگر : 5.1 اینچ با رزولوشن 1080 در 1920 از نوع IPS و چگالی 432 پیکسل بر اینچ – 16 میلیون رنگ – چند لمسی – سوپر آمولد سخت افزار : پردازشگر چهار هسته ای با سرعت 2500 مگاهرتز حافظه ها : دو گیگابایت رم – حافظه داخلی 16 گیگابایت دوربین : 16 مگاپیکسل با قابلیت فوکوس در 0.3 ثانیه – دوربین ثانویه 2.1 مگاپیکسلی باتری : 2800 میلیآمپری – 21 ساعت مکالمه مداوم ارتباطات : NFC – GPS – Wi-Fi – نسل چهارم تلفنهای همراه – بلوتوث نسخه 4 سایر قابلیت ها : ضد آب و گرد و غبار – حسگر مجاورتی – حسگر نور – شتاب سنج – مناسب برای کمک به سلامتی – حسگر تشخیص ضربان قلب – حسگر تشخیص اثر انگشت
تاریخ : دوشنبه 93/5/13 | 6:54 عصر | نویسنده : mohamad davodi | نظرات ()
غضنفر کنکور داشته میره سر جلسهسوالها رو که پخش می کننداول یک پنج دقیقهای مبهوت به سؤالا خیره میشه !بعد یک بیست پنج تومنی از جیبش درمیارهشروع می کنه تند تند شیر یا خط کردن و پاسخ برگه رو پر کردن…بعد 40-50 دقیقه مراقب می بینه غضنفر خیس عرق شده !هی داره یک سکه رو میندازه بالا …میره جلو می پرسه : داری چیکار میکنی ؟میگه : همه سوالا رو جواب دادم ، دارم جوابامو چک میکنم !!! پدر غضنفر رو می برن اتاق عملغضنفر پشت در اتاق عمل ایستاده بودپرستار صدا می زنه : همراه مریض … همراه مریض !غضنفر میگه : …. 093535 !!! غضنفر میره دزدی تفنگو میذاره پشت گردن طرفمیگه تکون بخوری با لگد می زنم تو سرت !!! به غضنفر میگن اگه آب نبود چی می شد ؟میگه شنا یاد نمی گرفتیم در نتیجه همه خفه می شدیم ! غضنفر عینک دودی می زنه میره بیرونپسرشو می بینه محکم می زنه زیر گوششمیگه این موقع شب بیرون چیکار می کردی ؟بچش میگه بابا شب نیست عینکتو بردارغضنفر عینکشو بر می دارهدوباره می زنه زیر گوش پسرش !پسرش میگه چرا می زنی ؟میگه از دیشب تا حالا اینجا چیکار می کردی ؟ غضنفر میره چلو کبابیگارسون میاد میگه : چی میل دارین ؟غضنفر میگه : یه پرس چلو کبابگارسونه میگه : با کمال میلغضنفر میگه : نه ! با سماغ و دوغ !!! از غضنفر می پرسن شما چرا معلم شدی ؟میگه من به سه دلیل این شغل رو انتخاب کردم :تیر مرداد شهریور !یه روز تو یه تیمارستان …دکتره می خواست از بیماراش تست بگیرهیه عکس ماشین میزاره جلوی همهمیگه هرکی این ماشین رو هول داد روشن کرد میره خونه اشهمه رفتن هول بدن که برن خونه به جز یک نفر !دکتره خوشحال شد با خودش گفت این پس خوب شده …بهش گفت ببینم تو چرا ماشین رو هل نمیدی ؟!گفت اینا خنگن سویچ دست منه !!! یه مار با یک زرافه ازدواج می کنندبچشون قورباغه می شه !می دونید چرا ؟!چون بچه دار نمی شدناز پرورشگاه بچه آوردند !!! نوشته شده توسط :wiliam iv | لینک ثابت |چهار شنبه 22 تیر 1390برچسب:,| 2 نظر جک16موضوع: <-PostCategory->یه روز غضنفر می خواست مهتابی بخره اسمش یادش میره به فروشنده می گه آقا یه متر لامپ بدیدچطور متوجه بشیم که تنبل هستیم: 1- درس نخوندن در طول روز 2- احساس پشیمانی شدید 3- درس نخوندن در طول شبسوال گزینه ای : اگر مادر زن و یا زن شما در حال غرق شدن باشند و شما فقط یک حق انتخاب داشته باشید میروید سینما ؟ یا رستوران !؟یه بار سه تا خسیس قرار می زارن که هرکی زودتر از آب سرشو بیرون بیاره پول غذای اونارو حساب کنه بعد از 3 دقیقه هرسه خفه می شن!!!!!مامانه واسه بچش لالایی می خونده 2 دقیقه بعد بچهه میگه مامان بسه بذاربخوابممعتاده رو میندازن قعر جهنم ازش می پرسن چه حالی داری می گه داداش شوژ میادیک روز یه قلی ورشکست می شه ؟ می گن چرا ورشکست شدی ؟ می گه بادکنک می فروختم به شرط چاقو !!از سخنان قصار حیف نون : هر چی کمتر بهش بیشتر فکر کنی ، بیشتر دردش کمتر میشه!اس ام اس شب امتحان: یه احمقی یه درسی اختراع میکنه هزار تا عاقل نمیتونن پاسش کنن!!دعای بعد از نماز غضنفر : خدایا ما را تا نمرده ایم از دنیا مبر !تبلیغ زمزم به سبک عربی: عبود: ولک جاسم کوکاکولا میخوری؟ جاسم: آره میخورم عبود: گوه میخوری باید زمزم بخوری.تبریک سال جدید حیف نون : سالی پر از توام . سرشار از آکنده برایتان مملو از لبریزم!! نوشته شده توسط :wiliam iv | لینک ثابت |چهار شنبه 22 تیر 1390برچسب:,| یک نظر جک15موضوع: <-PostCategory->دو نفر تنبل میرن بانک میزنن اولی به اون یکی میگه: خب بیا بشمریم . دومی میگه: حوصله داریا،فردا رادیو میگه.از غضنفر می پرسن نظرت راجع به بند گردنیه موبایل چیه؟میگه: خوبه فقط موقع شارژ چند ساعتی وقت آدمو میگیرغضنفر میخواسته بچه اش رو نصیحت کنه! میگه چند سالته ؟ میگه:16 سال. میگه: خاک بر ست،الان هم سن و سالات 30 سالشونهبه یه نفر میگن چرا زن گرفتی؟ میگه: ما که توی زندگی هیچی نشدیم گفتیم لااقل داماد بشیمغضنفر شب عروسیش نمیدونسته به زنش چی بگه،میگه بابا و مامانت میدونن اینجایی ؟یه جوجه تیغی با یه تیکه ابر عروسی میکنه بچشون میشه اسکاج .غضنفر مربی فوتبال میشه شماره 10 رو میاره بیرون دو تا 5 میفرسته داخلبه غضنفر میگن با عدس جمله بساز،میگه: اگه امشب نیای ادست دلخور میشم . نوشته شده توسط :wiliam iv | لینک ثابت |چهار شنبه 22 تیر 1390برچسب:,| یک نظر جک14موضوع: <-PostCategory->روزی عقابی خسته داشت پرواز میکرد که ناگهان گنجشکی میره طرفش میگه: کاکا وسعت پر رو حال میکنی؟ عقابه میگه: برو حوصلتو ندارم! گنجشکه بازم پیله میکنه میگه: کا وسعت باله رو حال میکنی؟ عقابه بازم میگه: بروحوصلت و ندارم و گرنه میام یه کاری میکنم پرات بریزه! گنجشکه میگه: مردی بیا! عقابه میره طرف گنجشکه میزنه پراشو میروزنه گنجشکه در حال افتادان میگه میگه کا هیکل و حال میکنی!4 تا مورچه میرن حموم بعد 2 تا میان بیرون ، اگه گفتین اون 2 تا چی میشن؟ میچسبن به صابون!یه روز یه قورباغه از یه گربه می پرسه: قورقورقوربانت بشم کلاس چندمی؟ گربه جواب می ده: پیش پیش پیش دانشگاهییه گروه لاکپشت میرن برا فتح دماوند تو این گروه یه لاکپشت کرمونی هه بوده . بعد از چند سالی که گروه چند صد متری میره بالا لاکپشت کرمونی میگه: م یه چیزی بگم همه میگن نه دوباره بعد از چند سال میگه م یه چیزی بگم همه میگن نه خلاصه به قله میرسن دوباره میگه م یه چیزی بگم همه میگن بگو کشتی مارو میگه م که پرچم و یادم رفت ! گروه با نا امیدی تمام برمیگرده در مسیر برگشت هم لاکپشت کرمونی بارها میگه م یه چیزی بگم همه میگن نه وقتی پای کوه میرسن میگه میگه م یه چیزی بگم همه میگن بگو کشتی مارو میگه: م که شوخی کردم !اسبه زنگ میرنه سیرک میگه اقا شما برا سیرکتون اسب نمی خواین؟ یارو میگه هنرت چیه؟ اسبه میگه احمق دارم حرف میزنمدایناسوره به دوست دخترش میگه میای بریم سینما …میگه نه!… میای بریم شام.. میگه نه! ..میای بریم خونمون… میگه نه!….. دایناسوره میگه … به درک خوب همین کارا رو کردی نسلمون منقرض شد دیگه!یه جوجه ای با مادرش دعوا میکنه میره روی دیوار و داد میزنه پیشی بیا منو بخور !غضنفر یه روز سرد زمستون می بینه که یه اسب از دهنش داره بخار در می یادمی ره جلوتر و می گه جل الخالق ! پس اون اسب بخاری که می گن اینه؟؟!!از خره میپرسن: چى شد که خر شدى؟ سرى تکون میده و میگه: امان از رفیق نابابگرگه میره درخونه شنگول ومنگول میگه بازکنید منم مادرتون ، خرسه میاد بیرون میگه : تو دهن ما رو سرویس کردی ، اونا 10ساله از اینجا رفتن!خروسه رو معتاد می کنن، به جای قوقولی قوقول میگه شوشولی شوشول!یه قورباغه با یه زنبور ازدواج میکنه! قورباغه میگه قوقوقوقوقوقوربونت برم زنبور میگه وظ وظ وظ وظ وظ وظ وظیفته!گنجشک تهرانی : جیک جیک گنجشک اصفهانی:جیک جیکسا گنجشک عرب : الجیک الجییییکگربه دستش به گوشت نمیرسید میگفت عیب ی نداره بجاش سویا میخورم ! نوشته شده توسط :wiliam iv | لینک ثابت |چهار شنبه 22 تیر 1390برچسب:,| نظر بدهید جک13موضوع: <-PostCategory->معلم : امیر جان ، با حمید یک جمله بساز. امیر : شما چقدر شبیه همید طرز تهیه ی زن : 1- مقداری اکسید اسکناس 2- نیترات اتومبیل لوکس 3- دو کیلو طلای 24 عیار 4- کلرید التماس پس از ترکیب مواد فوق گاز عشوه و سولفور ناز تولید می شود . در این هنگام کاتالیزور چرب زبانی را اضافه کنید.دخترا مثل : 1ـ دخترها مثل رادیو هستن.هر چی میخوان میگن هر چی بگی نمی شنون 2ـ مثل لیمو شیرین هستن.اولش شیرینن ولی بعد تلخ میشن 3ـ مثل کنتور برق هر چند وقت یکبار سنشون صفر میشه 4ـ مثل فلزیابن،هر وقت از جلوی طلا فروشی رد میشن عکس العمل نشون میدن...به ترکه می گن با ماتیز جمله بساز می گه دیشب دزد اومده بود خونمون. می گن اینکه ماتیز نداشت می گه که اخه ما تیز بودیم گرفتیمش 666 سه تا شیش داره مال پس پریسال بود امسال مد شده: 777 سه تا هفت داره ، زمستونا خیابونا برفداره ؛ صابون که به دست بمالی کف داره ، ایران و اینجوری نبین نفت داره ، نونوایی محلمون صف داره ، آهنگای قدیمی توش دف دارهمعلم : وقتی می گوییم : " دانش آموزان کلاس تکلیف های خود را با میل انجام می دهند" . " میل " در این جمله چه نوع کلمه ای است؟ دانش آموز : اجازه! حرف اضافه!!به یارو میگن یه چیزی بگو توش آب باشه میگه شیلنگ به حیف نون میگن با جیش جمله بساز میگه علی با آبجیش رفت سینما. می گن خره منظورمون شاش بود: می گه خب با داداشاش رفت! به یکی میگن با هندونه جمله بساز... میگه هند اونه که بغل پاکستانه. نوشته شده توسط :wiliam iv | لینک ثابت |چهار شنبه 22 تیر 1390برچسب:,| نظر بدهید جک12موضوع: <-PostCategory->به اصفهانیه میگن با لوستر جمله بساز . میگه: سه تا دوست دارم یکی از یکی لوستر!به یه نفر میگن با صداقت جمله بساز میگه : داشتم با تلفن حرف می زدم صدا قطع شد!یک دفعه به یه آبادانی می گن با مخابرات جمله بساز آبادانی گفت مخا برات برقصُمبه حیف نون می گن: با توله سگ جمله بساز؟ می گه : طول سگ ضرب در عرض سگ، مساوی است با مساحت سگ!به غضنفر میگن از اضافه، جمله بساز. میگه: ما دیروز کیک خوردیم.میگن پس اضافش چی شد؟ میگه: اضافه اش را گذاشتم یخچال !به غضنفر میگن باریکلا یعنی چی؟ میگه یعنی خدا لاغر استبه معتادی گفتند با 45 و 46 و 47 و 48 جمله بساز. گفت : چلا پنجه می کشی؟ چلا شیشه می شکنی؟ چلا هف نمی زنی ؟ چلا هشتی ناراحت؟به غضنفر میگن: با «ریلکس» جمله بساز. میگه: رفتیم باغوحش با گوریل عکس گرفتیم!به غضنفر میگن: با «زنبور و خر و گاو» جمله بساز، میگه: زنبور خره، گاو منه!به غضنفر میگن: با «خرچنگ» جمله بساز، میگه: کره خر چنگ نزن! به غضنفر میگن: با «حمید و فرید» جمله بساز. میگه: شما با همید؟ چند نفرید؟ نوشته شده توسط :wiliam iv | لینک ثابت |سه شنبه 21 تیر 1390برچسب:,| یک نظر جک11موضوع: <-PostCategory->از لره می پرسن آرزوت چیه؟ میگه: دکتربشم از اتاق عمل بیام بیرون بگم: متاسفمیه پسر اصفهانی به پدرش میگه امروز عوض سوار شدن دنبال اتوبوس دویدم و 25 تومان کاسب شدم . پدره میزنه تو گوش پسره و میگه : دنبال سواری میدویدی بیشتر تو جیبت میماندچه اصفهانی نمره بیست می گیره . باباهه می زنه تو گوشش بهش میگه : کره خر توکه با 10 هم قبول می شدی .لازم بود این همه خودکار مصرف کنی ؟اصفهانیه به پسرش می گه: هر وقت با دوست دخترت می ری سینما، توی سینما قرار بذار تا اون مجبور شه بلیت خودش رو حساب کنه پسرش می گه: پس کی بلیت منو حساب کنه؟به غضنفر میگن چرا سی دیت انقدر خش داره میگه:آخه زیر قسمتهای مهمش خط کشیدم !غضنفر نمیتوانند با 110 تماس بگیرند .چون کلید 11 رو روی تلفن پیدا نمیکنند!یه روز غضنفر میره مغازه لوازم خونگی چشش میافته به فلاسک میپرسه آقا اون چیه؟ مغازه دار میگه اون فلاسکه میپرسه کارش چیه میگه هر چیز سردی رو بزاری تو ش سرد نگه میداره هر چیز گرم هم بذاری توش گرم نگه میداره مرده خوشحال میشه و یکی میخره فردا که میره اداره باخودش میبره رییسش وقتی فلاسکو میبینه میگه ببینم چی تو اون فلاسکت داری؟ میگه اقای رییس 2 تا الاسکا دارم با 3 تا فنجون قهوه!یه آبادانیه میره تو مغازه به یارو میگه: کا، بلوز داری؟ مغازه داره میگه: نه. آبادانیه میگه: کا، شلوار داری؟ مغازه داره میگه: نه. آبادانیه با تعجب میگه: کا، پس چرا رو شیشه نوشتی: کا لباس داریم؟!یه روز اصفهانیه تو مسابقات رالی شرکت میکنه وسط راه مسافر سوار می کنه!!! نوشته شده توسط :wiliam iv | لینک ثابت |سه شنبه 21 تیر 1390برچسب:,| نظر بدهید جک10موضوع: <-PostCategory->به غضنفرمیگن چرا زنبورها گل میخورن؟ میگه خوب حتما دروازه بانیشون خوب نیست!غضنفر دکتر میشه بعد به مریضش دو تا قرص میده میگه یکیشو یه ربع قبل از خواب بخور یکیشم یک ربع قبل از بیداری!غضنفر می ره امتحان رانندگی، افسر بهش می گه حرکت کن. غضنفرمی زنه دنده عقب! افسر میپرسه چرا دنده عقب می ری؟ می گه می خوام خیز بگیرم!حیف نون میره دزدی چیز به درد بخور پیدا نمی کنه ، از لجش مشق بچه صاحب خانه را خط خطی می کنه ! شا غلام تو عروسی میبینه همه موبایل دارند, یک کاغذ لوله میکنه می بنده به کمرش. یکی بهش میگه این چیه؟ نگاه میکنه میگه: وااااااااااای انگار واسم فکس اومده !به جاسم میگن نظرت در مورد ازدواج چیه ؟ میگه : به نظر من ازدواج باید فامیلی باشه. میگن چرا ؟ میگه : چون تمام خانواده ما ازدواج فامیلی کردند. مثلا داییم زن داییمو گرفته، عموم زن عمومو گرفته ...غضنفر با یک سرهنگه سوار هواپیما میشن . غضنفر رو به سرهنگه می کنه میگه ببخشید شما گروهبانید؟ سرهنگه میگه نه غضنفرهمین سوال رو چند بار می پرسه. آخر سرهنگه خسته میشه میگه بله بابا من گروهبانم . غضنفر میگه پس چرا لباس سرهنگارو پوشیدی ؟!!یزدیه تلویزیون میخره، فرداش کنترلشو پس میاره به صاحب مغازه میگه: بیا حاج آقا این ماشین حساب توش بود، مال حروم بهمون نمیاد.غضنفر با پسرش بانک می زنن و فرار میکنن میرن داخل یه استادیوم شروع میکنن دور زمین فوتبال دویدن، بعد از دو دور پلیس میرسه، پسره میگه: بابا پلیسها رسیدن چی کار کنیم؟ غضنفر میگه: نگران نباش اونا هنوز دو دور عقبن !وزیر صنایع طی یک نشست خبری صبح فردا اعلام خواهد کرد: ایران به زودی خودروی اسلامی می سازد؛ که مشخصات این خودرو طبق استانداردهای ملی و اسلامی اینگونه خواهد بود: هنگام حرکت صلوات می فرستد اگر سرعت از 80 بالاتر برود آیة الکرسی می خواند در صورت بروز حادثه ، فاتحه می خواند ! موقع سوار شدن زن نامحرم صیغه میخواند !!!به غضنفر میگن اگه دنیا رو بهت بدن چکار می کنی ؟ میگه بی شعور من زن دارم ! دختره داشته بافتنی میبافته، یه بوی بدی هم میومده… بهش میگن: این بوی بد مال چیه؟ جواب میده: مامانم گفته یکی از زیر، یکی از رو، یکی ول کن!!!متن کارت عروسى به سبک سنتی : شروع مراسم از ساعت 6 تا هر وقت که دعوا شد....پیام love مشهدى: مدنى الان چى حال مداد؟ حال مداد تو اینجه بودى و مو از پشت سر میومدوم و موگفتم پخ ! بعد تو مترسیدى... مو موگفتم نترس... مویوم عشقت نوشته شده توسط :wiliam iv | لینک ثابت |سه شنبه 21 تیر 1390برچسب:,| نظر بدهید جک9موضوع: <-PostCategory->غضنفر کارخونه سوسیس کالباس میزنه ، رو بسته بندی محصولاتش مینویسه : تهیه شده از گاو تازه شیر یا خط دانشجویی اگر شیر اومد می خوابم! اگر خط اومد فیلم میبینم! اگه راست ایستاد درس می خونم!!!از جاسم میپرسن , نظرت راجع به نوشابه چیه؟ میگه: نوشابه آب داره , گاز داره , یه خط تلفن هم بزنن دیگه عالی میشه !بچه اصفهانی سر سفره غذا می خورده.باباش با لهجی شیرین اصفهانی بهش میگه باباجون اینقدر غذا بخور که سیر بشی نه اینقدر که خسته بشیتا وقتی مجردی هرکی بهت میرسه میگه تو که همه چی داری چرا ازدواج نمیکنی؟ وقتی ازدواج کردی هرکی بهت میرسه میپرسه تو که همه چی داشتی واسه چی ازدواج کردی؟غضنفر میره سیگار فروشی: آقا سیگار برگ دارین؟ خیر. پس یک بسته کوبیده بدین!وآنگاه که زائران خانه خدا به جایگاه شیطان سنگ میزدند شیطان پنجره را بازکرد وگفت: پنجره دن داش گلی آی بری باخ بری باخ!!!! فری خوشحال باباش میمیره سوم باباش خیلی شلوغ میشه به داداشش میگه اگر هفتمم اینقدر شلوغ باشه بلال بیاریم بفروشیم !گرگعلی اسهال داشت خجالت میکشید به دکتر بگه گفت آقای دکتر آبریزش دارم ! دکتر گفت : بینی ؟ حیف نون : نه قینی !پیام گیر تلفن کرمانی ها: مشترک مورد نظر نیسه.نه که نیسه،هسه،دم دس نیسهبه یارو می گن نظرت راجع به گرون شدن بنزین چیه؟ طرف می گه برای ما که فرقی نمی کنه ما همون 2000 تومن بنزین رو می زنیم!!! غضنفر سر سفره داد می زده می گفته: بربری بدین! بربری بدین! بهش میگن چی شده؟ ، میگه: آب تو گلوم گیر کردهغضنفر تو مسابقه بیست سوالی شرکت میکنه، قبلش بهش میگن جواب بیسکویته. ولی تو همون اول نگو! اولش یه چند تا سوال کن که ضایع نشه. غضنفر میگه باشه و میره تو مسابقه، میپرسه: آقا، یک کویته؟! یارو میگه: نه. میگه: دوکویته؟ همینجوری میگه تا میرسه به نوزده کویت! یارو میگه: من یه راهنمایی بهتون میکنم، با چایی هم میخورنش. غضنفر میگه: آاااهان پس بگو، قنده؟تابلو هلال احمر رو به غضنفر نشون میدن میگن معنی این تو جاده چیه؟ میگه به ماه مبارک رمضان نزدیک میشوی !
تاریخ : دوشنبه 93/5/13 | 6:49 عصر | نویسنده : mohamad davodi | نظرات ()
این انسان ها بسیار خونگرم و اصیل هستند. آنها می توانند فضای محیطی که در آن هستند را بسیار شاد کنند و لبخند به لب های همه بیاورند. شاید شما جزو افرادی باشید که خجالتی هستند و نمی توانند به راحتی با دیگران ارتباط برقرار کنند. اما با این حال، دوست دارید قوی تر باشید و این رویه تغییر کند. دوست دارید روی دیگران تاثیر خوب و مثبت داشته باشید و مردم شما را دوست داشته باشند.در اینجا ویژگی های آدم های دوست داشتنی را برایتان نوشته ایم شاید بتوانید آنها را به کار بگیرید و به مقصود خود برسید.1 - آنها قیافه نمی گیرنددرست است، همه ما دوست داریم قوی و با اعتماد به نفس دیده شویم. به همین منظور، سرمان را بالا می گیرد، صاف و چهار شانه راه می رویم، هنگام صحبت کردن، صدایمان را کنترل می کنیم و بسیار گرم و محکم با دیگران دست می دهیم. این کارهابه هیچ وجه بد نیست و نشان دهنده اعتماد به نفس هستند. اما در چنین مواقعی مثلا در یک جلسه یا ملاقات، این طور به نظر می رسد که فقط شما باید دیده شوید و دیگران نباید به چشم بیایند و این مساله به هیچ وجه پسندیده نیست و مردم هم این موقعیت را دوست ندارند.نلسون ماندلا مرد بزرگی است. او در ملاقات با افراد مهم و سران ممالک دیگر بسیار متواضعانه برخورد می کند. به طور مثال، هنگام ملاقات با بیل کلینتون، هر دو به سمت هم قدم برداشتند و به هیچ وجه طوری برخورد نکردند که طرف مقابل باید اول ادای احترام کند. با هم دست دادند. ماندلا به نشانه احترام و ادب و فرهنگ خود، تعظیم کرد و کلینتون نیز همین کار را در برابر ماندلا تکرار کرد.شما هم برای اینکه همین قدر دوست داشتنی به نظر برسید، هنگام ملاقات با دیگران آرام باشید، یک قدم به جلو بردارید، سرتان را به سمت او خم کنید، لبخندی گوشه لب خود بگذارید و بسیار گرم و صمیمی دست بدهید. این باعث می شود احترام ویژه ای نزد طرف مقابل پیدا کنید.همیشه همه ما همه افرادی که ما را دوست دارند، دوست داریم. وقتی واقعا و درونی از ملاقات کسی خوشحال می شوید، او نیز احساس خوبی به شما خواهد داشت.2 - روش جیو جیتسو را خوب بلد هستندشما فردی را ملاقات می کنید. 15 دقیقه با او همکلام می شوید. پس از جدا شدن با خود می گویید: «چه همصحبتی خوبی بود. او بسیار عالی حرف می زد و رفتار می کرد.»افراد دوست داشتنی در جیوجیتسو اجتماعی تبحر کامل دارند. جیو جیتسو در واقع یک ورزش رزمی ژاپنی و قدیمی است و حرکات آن شامل بر ضربه زدن، گرفتن، پرتاب کردن و فشار آوردن بر روی مفاصل حریف است. اما نوع اجتماعی آن به این ترتیب است که فرد بدون اینکه خود آگاه باشد در مورد خود صحبت می کند. این تکنیک به گونه ای انجام می شود که همه فعالیت های فرد، رفتارهای او، واکنش هایش مورد توجه طرف مقابل قرار می گیرد. افراد دوست داشتنی حتی هنگام توضیح یک فایل پاور پوینت هم طوری رفتار می کنند که مورد توجه همگان قرار می گیرند. این ذات و اصالت یک فرد دوست داشتنی است. آنها از علاقه مندی ها، ادب و احترام و متانت و وقار اجتماعی خود برای جذب علاقه دیگران استفاده می کنند.جیو جیتسو اجتماعی بسیار آسان است. فقط کافی است سوال های درست بپرسید. همیشه متعادل باشید و برای توضیح و خودکاوی فضا بگذارید. سوالاتی همچون چگونه، چرا و چه کسی را زیاد از خود بپرسید.اگر چیز جدیدی از کسی آموخته اید از او بپرسید چطور آن را انجام داده است. یا چه چیز آن را دوست دارد یا خودش چه از آن آموخته است. همچنین از او بپرسید اگر بخواهید در موقعیت او باشید چه کارهایی باید انجام دهید و چه رفتاری باید داشته باشید.همیشه با سوال های درست و به موقع خود احترام خود را به فرد مقابل نشان دهید. به این ترتیب با یک تیر دو نشان زده اید، هم خودتان مسایل جدید آموخته اید و هم به او ادای احترام کرده اید که برای موقعیت اجتماعی خودتان نیز خوب است. همه مردم افرادی که آنها را تحسین می کنند را دوست دارند.3 - آنها قدرت دست دادن را نادیده نمی گیرنددر قرارهای کاری، جلسات، نشست ها و ... وقتی دو جنس موافق با یکدیگر روبه رو می شوند و قرار است همکاری جدیدی با هم آغاز کنند، یا به عنوان همکار در یک مسیر حرکت کنند، بسیار خوب است که تاثیر مثبتی بر هم داشته باشند. برای ایجاد انرژی مثبت میان افراد نباید قدرت لمس همچون دست دادن را نادیده گرفت. شما با فشردن گرم و صمیمانه دست های طرف مقابل، می توانید باعث ایجاد حالتی دوستانه و سرشار از انرژی های مثبت بشوید.می توانید بازوهای فرد را لمس کنید یا دست روی شانه او بگذارید. البته باید این کارها بسیار دوستانه و صادقانه انجام شوند و فقط جنبه ظاهری و تشریفاتی نداشته باشند. هر چه از دل برآید لاجرم بر دل نشیند.قدرت لامسه همه محدودیت های طبیعت انسان ها را در هم می شکند و فاصله روحی میان آنها را تا حد زیادی کم می کند. این حس انسان ها باعث می شود تا بیشتر مورد توجه و علاقه یکدیگر قرار بگیرند. بنابراین، از آن هوشمندانه استفاده کنید.4 - آنها بهترین برخورد را دارند«از دیدن شما خوشبختم» جمله ای است که همه در برخورد اول به هم می گویند. این جمله مودبانه است اما تاثیر چندانی روی فرد ندارد. باید بدانید که برخورد اول همان قدر که مهم است، تاثیرگذاری بسیاری هم دارد. یعنی باید طوری برخورد کنید که برای مدت طولانی تر در ذهن طرف باقی بماند. به طور مثال، هنگام خداحافظی جلو بروید، با یک دست به طرف دست بدهید و دست دیگر را روی شانه او بگذارید و با لبخند مهربان بگویید: من واقعا از دیدن شما بسیار خرسند شدم. یا بگویید: باید بگویم واقعا از هم صحبتی با شما لذت بردم. با لبخد زیبا و واقعی طرف مقابل را بدرقه یا از او خداحافظی کنید و بگویید: روز خوبی داشته باشید.5 - بی چشمداشت کار می کننداین موقعیت را تصویر سازی کنید: شما گفتوگوی خوبی داشته اید و به نقاط اشتراک متعددی رسیده اید ... و ناگهان همه چیز به هم می ریزد و همه برنامه ها و اکنش های شما تغییر می کند. اگر قرار است از او خواهشی بکنید، راهی پیدا کنید که اول به طرف مقابل کمکی کرده باشید و سپس از او بخواهید خواسته شما را برآورده کند. مردم دوست داشتنی همیشه دوست دارند بدانند چه کاری از دست آنها برای شما ساخته است. آنها بیشتر از خود به فکر دیگران هستند.6 - اصیل و بی ریا رفتار می کنندهمه مردم ویژگی های فردی خود را دارند و هرکسی کاری را بهتر از دیگری انجام می دهد. وقتی می دانید فردی از اطرافیان شما کاری را بهتر از شما انجام می دهد، این اجازه را به او بدهید.سعی نکنید خود را فهمیده تر و ماهرتر از دیگری نشان بدهید. این جور مواقع بهتر است اتفاقا نقش انسان بازنده را ایفا کنید. گاهی برای تاثیرگذار بودن باید به دیگران اجازه خودنمایی داد. در این مواقع خوب است شکست و ضعف را قبول کنید. البته منظور این نیست که نقاط ضعف خود را بروز دهید اما به طور مثال اگر همکارتان گفت ما معامله بزرگ و سودمندی داشتیم. فقط در پاسخ بگویید: « من باید اعتراف کنم به این موضوع حسادت می کنم. ما مدت ها است می خواهیم این معامله را انجام دهیم اما موفق نمی شویم. شما چگونه آن را انجام دادید؟ کارتان واقعا جای تحسین دارد.»اینکه کمی ضعف و آسیب پذیری خود را نشان بدهید، نهراسید. مردم شاید گاهی رفتارهای تصنعی را نیز تحسین کنند اما واقعیت این است که همه دنبال صداقت و رک و راست بودن هستند. همیشه خودتان باشید. مردم همیشه خود واقعی شما رابیشتر دوست خواهند داشت.7 - آنها می دانند انجام موارد مذکور آسان نیستاین موارد آسان به نظر می رسند؟ آسان به نظر می رسند اما واقعا آسان نیستند. مخصوصا اگر خجالتی هستید هیچ کدام از این موارد آسان نیستند. بنابراین، این را قبول و باور کنید که این موارد کارهای ساده ای نیستند. پیرو آن، باید قبول کنید کمی متفاوت، صادق، مهربان، کمی پیچیده و گاهی کمی آسیب پذیر و ضعیف باشید تا دیگران شما را بیشتر دوست داشته باشند.همیشه به این نکته توجه داشته باشید برخورد اول تاثیر بسیاری در ذهن طرف مقابل دارد. اما از این موضوع نهراسید. همیشه طوری رفتار کنید که مردم احساس خوبی به خود پیدا کنند. این مساله به تنهایی باعث می شود تا بیشتر شما را دوست داشته باشند. در ضمن، شما هم باید خودتان را بیشتر دوست داشته باشید. وقتی فردی خودش را دوست یا قبول ندارد چگونه می تواند دیگری را دوست داشته باشد.
تاریخ : دوشنبه 93/5/13 | 6:41 عصر | نویسنده : mohamad davodi | نظرات ()
داستان “مسافرکش”مسافرکش بدون مسافر داشته می رفته، کنار خیابون یه مسافر مرد با قیافه ی مذهبی می بینه کنار می زنه سوارش می کنه. مسافر روی صندلی جلو می نشینه. یه دقیقه بعد مسافر از راننده تاکسی می پرسه: آقا منو می شناسی؟ راننده می گه: نه…راننده واسه یه مسافر خانم که دست تکون می داده نگه می داره و خانمه عقب می نشینه. مسافر مرد دوباره از راننده می پرسه: منو می شناسی؟ راننده می گه: نه. شما؟ مسافر مرد می گه: من عزرائیلم. راننده می گه: برو بابا! اُسکول گیر آوردی؟ یهو خانمه از عقب به راننده می گه : ببخشید آقا شما دارین با کی حرف می زنین؟ راننده تا اینو می شنوه ترمز می زنه و از ترس فرار می کنه…بعد زنه و مرده با هم ماشین رو می دزدند!بانک زمانتصور کنید بانکی دارید که در آن هر روز صبح 86400 تومان به حساب شما واریز میشود و تا آخر شب فرصت دارید تا همه پولها را خرج کنید. چون آخر وقت حساب خود به خود خالی میشود. در این صورت شما چه خواهید کرد؟ هر کدام از ما یک چنین بانکی داریم: بانک زمان. هر روز صبح، در بانک زمان شما 86400 ثانیه اعتبار ریخته میشود و آخر شب این اعتبار به پایان میرسد. هیچ برگشتی نیست و هیچ مقداری از این زمان به فردا اضافه نمیشود.ارزش یک سال را دانشآموزی که مردود شده میداند.ارزش یک ماه را مادری که فرزندی نارس بهدنیا آورده میداند، ارزش یک هفته را سردبیر یک هفته نامه میداند، ارزش یک ساعت را عاشقی که انتظار معشوق را میکشد، ارزش یک دقیقه را شخصی که از قطار جا مانده، و ارزش یک ثانیه را آنکه از تصادفی مرگبار جان به در برده، میداند.هر لحظه گنج بزرگی است، گنجتان را مفت از دست ندهید، باز به خاطر بیاورید که زمان به خاطر هیچکس منتظر نمیماند.دیروز به تاریخ پیوست.فردا معما است.و امروز هدیه است.داستان “عقرب”روزی مردی، عقربی را دید که درون آب دست و پا می زند. او تصمیم گرفت عقرب را نجات دهد، اما عقرب انگشت او را نیش زد. مرد باز هم سعی کرد تا عقرب را از آب بیرون بیاورد، اما عقرب بار دیگر او را نیش زد.رهگذری او را دید و پرسید: “برای چه عقربی را که نیش می زند، نجات می دهی؟”مرد پاسخ داد: “این طبیعت عقرب است که نیش بزند ولی طبیعت من این است که عشق بورزم.” چرا باید مانع عشق ورزیدن شوم فقط به این دلیل که عقرب طبیعتا نیش می زند؟عشق ورزی را متوقف نساز. لطف و مهربانی خود را دریغ نکن، حتی اگر دیگران تو را بیازارند.داستان کوتاه“دیگر نیست …”خیلی چاق بود.پای تخته که می رفت ، کلاس پر می شد از نجوا.تخته را که پاک می کرد ،بچه ها ریسه می رفتند و او با صورت گوشتالو و مهربانش فقط لبخند می زد.آن روز معلم با تأنی وارد کلاس شد. کلاس غلغله بود.یکی گفت:«خانم اجازه!؟گلابی بازم دیر کرده.»و شلیک خنده کلاس را پر کرد.معلم برگشت.چشمانش پر از اشک بود.آرام و بی صدا آگهی ترحیم را بر سینه سرد دیوار چسباند.لحظاتی بعد صدای گریه دسته جمعی بچه ها در فضا پیچید و جای خالی او را هیچ کس پر نکرد…داستان کوتاه “خدا هست”دانشجویی سر کلاس فلسفه نشسته بود. موضوع درس درباره خدا بود. استاد پرسید(آیا در این کلاس کسی هست که صدای خدا را شنیده باشد؟) کسی پاسخ نداد.استاد دوباره پرسیدآیا در این کلاس کسی هست که خدا را لمس کرده باشد؟) دوباره کسی پاسخ نداد.استاد برای سومین بار پرسید): آیا در این کلاس کسی هست که خدا را دیده باشد؟) برای سومین بار هم کسی پاسخ نداد. استاد با قاطعیت گفتبا این وصف خدا وجود ندارد).دانشجو به هیچ روی با استدلال استاد موافق نبود و اجازه خواست تا صحبت کند. استاد پذیرفت. دانشجو از جایش برخواست و از همکلاسی هایش پرسید: (آیا در این کلاس کسی هست که صدای مغز استاد را شنیده باشد؟) همه سکوت کردند. (آیا در این کلاس کسی هست که مغز استاد را لمس کرده باشد؟) همچنان کسی چیزی نگفت. (آیا در این کلاس کسی هست که مغز استاد را دیده باشد؟)وقتی برای سومین بار کسی پاسخی نداد، دانشجو چنین نتیجه گیری کرد که استادشان مغز ندارد..
تاریخ : دوشنبه 93/5/13 | 6:37 عصر | نویسنده : mohamad davodi | نظرات ()






لطفا از دیگر مطالب نیز دیدن فرمایید
لطفا از دیگر صفحات نیز دیدن فرمایید